سریال هست و نیست؛ ناملموس و کم رمق
به گزارش رنتوتریپ، روزنامه هفت صبح - مرجان فاطمی: چرا جدیدترین سریال حسین سهیلی زاده جزو آثار مجذوب کننده و پرمخاطب کارنامه اش دسته بندی نمی گردد؟ سریال از چه جهاتی ضربه خورده است؟ ارزیابی ما را بعد از پخش 18 قسمت از این سریال بخوانید.
پیش عایدی
قصد داشتیم خیلی زودتر از اینها سراغ مجموعه هست و نیست برویم و آن را ارزیابی کنیم اما فرصت دادیم تا سریال پیش برود و به عبارتی خودش را به طور کامل نشان دهد. حالا 18 قسمت از پخش این مجموعه می گذرد و به نظر می رسد وقت مناسبی برای ارزیابی باشد. اولین نکته ای که بعد از این 18 قسمت کاملا به چشم می آید این است که سریال آن طور که باید میان مخاطبان جا نیفتاده و به عبارتی پرمخاطب نشده است. همه می دانیم حسین سیهلی زاده از جمله کارگردان هایی است که سریال های پرمخاطب زیادی در کارنامه دارد.
حسین سهیلی زاده
بسیاری از سریال های این کارگردان هنوز هم هنگام بازپخش از شبکه های دیدن و آی فیلم به مقدار قبل پرمخاطب هستند. سهیلی زاده بعد از آوای باران و پریا که هر دو جزو آثار پرمخاطب او بودند، مرز خوشبختی را ساخت و نتوانست در تعطیلات نوروز 96 جایی میان رقبا پیدا کند. هست و نیست به عنوان نوترین تجربه کارگردانی او از حد یک سریال معمولی فراتر نرفته و انتظارها را برآورده نکرده است. دلایل این مسئله را آنالیز می کنیم.
انتخاب اشتباه بازیگران
یکی از نکات مهم کارنامه کاری حسین سهیلی زاده به پیروزیت او در انتخاب بازیگرانش بر می گردد. سهیلی زاده در بیشتر سریال هایش دست روی بازیگران نو و جوان می گذارد و معمولا باعث معرفی آنها می گردد. سحر قریشی، شاهرخ استخری، سیاوش خیرابی، محسن افشانی، نازنین کریمی و... همگی به وسیله این کارگردان چهره شدند و اتفاقا به خاطر کارگردانی پیروز او، اولین بار بازی خوبی هم از خودشان به نمایش گذاشتند.
سهیلی زاده در هست و نیست هم دست روی چند بازیگر نو گذاشته اما این بار انتخاب های خوبی نکرده. غزاله اکرمی و علی مسلمی بازیگران جوان و تازه کار نقش های آوا و مهیار، هنوز تا بازیگر شدن راه زیادی دارند و به نظر می رسد خود کارگردان هم چندان تلاشی برای بازی گرفتن از آنها انجام نداده. سریال از این جهت لطمه بسیار زیادی خورده و حتی باعث شده بازی درست سایر بازیگران هم زیاد به چشم نیاید. درواقع سهیلی زاده این بار به خاطر معرفی چهره های نو، کاملا کنترل سریالش را از دست داده و اثر قابل قبولی از این جهت فراوری نکرده.
عدم مجذوب نمایندهیت و غافلگیری سوژه
برای ارزیابی سوژه هست و نیست چاره ای نداریم جز این که مجددا به کارنامه حسین سهیلی زاده مراجعه کنیم. در بیشتر کارهای پرمخاطب این کارگردان، رد پای یک سوژه مجذوب نماینده و تا حدی خط شکن دیده می شد. سوژه هایی مثل ازدواج پسر جوان با دختری که 12، 13 سال از خودش بزرگ تر است، زندگی مشترک با بیمار مبتلا به ایدز، دختر خیابانی، زندگی گداها، جا به جایی بچه ها در بیمارستان و... درواقع از همان ابتدا مخاطب می دانست قرار است شاهد یک غافلگیری و یک اتفاق مهم در این سریال باشد. یکی از مسائل هست و نیست دقیقا کناره گرفتن از این حساسیت هاست.
سهیلی زاده این بار سراغ یک سوژه مجذوب نماینده و غافلگیرنماینده نرفته. حرف نوی نمی زند و به مخاطبانش این امید را نمی دهد که قرار است شاهد یک داستان ویژه باشند. هست و نیست سوژه ای کاملا معمولی دارد و می توانست به وسیله هر کارگردانی ساخته گردد. درست مثل اثر قبلی این کارگردان یعنی مرز خوشبختی. آنهایی که حسین سهیلی زاده را به عنوان کارگردان سریال های پرمخاطب قبول دارند، این آثار معمولی را از او نمی پذیرند.
پیشرفت بی رمق داستان
درست است که سریال سوژه و موضوع اولیه مجذوب نمایندهی ندارد اما همه قبول داریم که حتی با یک موضوع معمولی هم می گردد یک اثر مجذوب نماینده و به یادماندنی ساخت. به شرط این که اثر مورد نظر در مواردی مثل ساخت روایت، قصه پردازی، دیالوگ ها و... درست عمل کند ور وی یک هسته مرکزی قوی بنا شده باشد. ما در هست و نیست چند قصه مختلف داریم که همه آنها در مسئله یک شراکت قدیمی با هم نقطه مشترک دارند اما مسئله اینجاست که نویسنده و کارگردان تمام ماجرا را برای مخاطبان تعریف می نمایند و جایی برای تخیل یا غافلگیری آنها باز نمی گذارند.
حتی اگر گره های کوچکی هم در این ماجرا به وجود بیاید، به یک قسمت نکشیده باز می گردد و نهایتا مخاطب نمی داند باید در ادامه منتظر چه اتفاق ویژه ای باشد. انتها بندی قسمت های مختلف، چندان ترغیب نماینده نیستند تا مخاطب را وادار نمایند آن را در شب های بعدی ادامه دهد. حتی داستان عاشقانه و مسئله خیانت هم که معمولا در تمام سریال ها هیجان ایجاد می نمایند، اینجا تصویر درستی ندارند.
ملموس نبودن کاراکترها و اتفاق ها
مخاطبان سریال های تلویزیونی معمولا بیشتر با آثاری ارتباط برقرار می نمایند که از جنس خودشان باشد. سریال هست و نیست با این که در قالب یک رئال اجتماعی تعریف می گردد، آن طور که باید قابل باور نیست. از یک طرف با صندوقچه ای پر از سکه رو به رو هستیم که از داخل دیوار باغ قدیمی خارج می گردد. از طرف دیگر شخصیت پسر جوان ماجرا، سمینار روانشناسی ترتیب می دهد و مقابل خیل عظیمی از جمعیت راجع به زندگی بهتر حرف می زند اما به طرز اغراق شده ای خودش هم به آن عمل نمی کند.
از طرف دیگر همسر دوست یک مرد متاهل در خانواده ای سنتی به راحتی به او پیشنهاد ازدواج می دهد و او هم بلافاصله می پذیرد و... حتی دیالوگ های سریال هم چندان قابل باور نیستند. خاله و خواهرزاده، مادر و دختر، برادر و خواهر و... هیچ کدامشان طبیعی حرف نمی زنند و روابطی ملموس ندارند. طبیعتا زمانی می توانیم قصه و اتفاق های داخل آن را باور کنیم که کارگردان آنها را در بستری واقعی و ملموس برای ما به نمایش بگذارد اما چنین اتفاقی نمی افتد.
میانه و استاندارد
با تمام ضعف هایی که نوترین اثر حسین سهیلی زاده با آنها رو به روست، باید بگوییم که هست و نیست در مقایسه با سریال هایی که در یک سال اخیر از تلویزیون پخش شده اند، جزو اثار میانه و رو به بالا دسته بندی می گردد. هنوز هم امضای این کارگردان اجازه نمی دهد از سطح یک اثر استاندارد قابل قبول، پایین تر بیاید. هست و نیست سریال میانهی است. می گردد آن را دیدن گرد و هر شب هم داستانش را پی گرفت و حتی لذت هم برد.
هیچ نکته آزاردهنده و غیرقابل تحملی در آن مشاهده نمی گردد و شاید هم بخش مهمی از مخاطبان را به خاطر پیگیری قسمت های مختلف، از خودش ناامید نکند. اگر بخواهیم هست و نیست را کنار سایر سریال های سال جاری بگذاریم، باید به افتخارش دست هم بزنیم اما مسئله اینجاست که این اثر در کارنامه سهیلی زاده، جای خاصی را پر نمی کند. انتظار مخاطبان را از این کارگردان برآورده نمی کند و نهایتا کسی از دیدنی آن به هیجان نمی آید. در یک جمله هست و نیست از جنس سهیلی زاده نیست.
پ
منبع: برترین ها